من اگر دختر نفرین شده تقدیرم
اگر از دار جهان وارث یک احساسم
تو همان ادمک چوبی پیمان شکنی
که فقط لایق اتش زدنی
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم
و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم ,
نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم...
نظرات شما عزیزان:
|