خدایا دهانم را بو کن...!
بیبن بوی سیب نمی دهد!
من هیچ حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند...
گناهم چه بود که به زمین آمدم؟
که اکنون درد می کشم از تنهایم...
بودنت را دوست دارم
وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے
و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم
جـــــــز تـــ♥ـــو ...
نظرات شما عزیزان:
|