مرا زمانی از دست دادی
كه میان روزمرگی هایت گم شده بودی
و تو فرصت آن را نداشتی
كه دلتنگم باشی
عجب از من!!!
... تمام دلمشغولی ام تو بودی...
تمامی دقایقم با تو می گذشت
اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم نبـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــودم!!!
ما
به هم نمی رسیم
اما ... !! !!
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را
همیشه دوست خواهد داشت....
همه چی زیادش دل را میزند مثل من که زیاد دوستت داشتم
وقتي نيستي
حوصلهي ساعت ديواري
روي ديوارِ اتاقم را
سر مي برم
از بس
زل مي زنم توي چشمانش!
انگار خوابش مي گيرد
آرامتر ميچرخد از هميشهها
حوصلهي من هم سر مي رود!
هر دو هم درد مي شويم
سلامتی کسی که مارو تنها گذاشت تا بره یکی دیگرو از تنهای در بیاره...
دارم دنبال چیزی میگردم ... کجاست ؟
میدانی ...
قول و قرار هایمان ... عهد و پیمان هایمان را گم کردم ؟
لعنتی
...
کجاست ؟ آه ... زیر پایت ... نابود شدند !!!
دنیا بازیهایت را سرم درآوردی...
گرفتنی
هاراگرفتی...
دادنی هارا ندادی...
حسرت هارا کاشتی...
زخم ها را
زدی...
دیگر بس است. چیزی نمانده...
بگذار آسوده بخوابم.محتاج یک خواب بی
بیدارم.
گاهی فراموش کردن و بخشیدن یکی خیلی سخته...
یه چیزی مثل جون کندن..مثل مردن.
نظرات شما عزیزان:
|